آسمان مهتابی
بید مجنون بیدار
سایه مبهم شب
بر سر سبز چنار
 
دل شب بوها شاد
لب پیچک خندان
صورت گل قرمز
سینه­ اش عطر افشان
 
هم نفس با مهتاب
شب چراغی روشن
بوی ریحان جاری
بر سر هر برزن
 
شب نشینی با ماه
در سکوتی پر شور
مهربانی این­جاست
کینه از این­جا دور
 
به خدا از اینجا
تا خدا راهی نیست
چشم دل را وا کن
اون همین نزدیکی است...

نوشین نوری